جانم ز مهتاب رُخت پروانه ای شب تاب شد..

..میشود گاه غوغای بال زدن ها را در واژه به تصویر کشید

جانم ز مهتاب رُخت پروانه ای شب تاب شد..

..میشود گاه غوغای بال زدن ها را در واژه به تصویر کشید

جانم ز مهتاب رُخت پروانه ای شب تاب شد..

پر پرواز ندارم
اما دلی دارم و حسرت درناها،
و به هنگامی که مرغان مهاجر
در دریاچه ی مهتاب
پارو میکشند.
خوشا رها کردن و رفتن!
خوابی دیگر
به مردابی دیگر!
خوشا ماندابی دیگر
به ساحل دیگر
به دریایی دیگر!
خوشا پر کشیدن. خوشا رهایی.
خوشا اگر نه رها زیستن،مردن به رهایی!
آه. این پرنده
در این قفس تنگ
نمیخواند.

(احمد شاملو)




الهی!
بال های مرا سزاوار حرمان مکن.



آخرین نظرات
  • ۲۶ مهر ۹۳، ۲۰:۳۸ - محمد محمدیان رباطی
    موافقم

سلام ما به تو ای باران..*

يكشنبه, ۱۰ فروردين ۱۳۹۳، ۰۲:۵۱ ق.ظ

خواستمش مادر را را برایم تعریف کند؛

گفت:مادر را یک جایی یک بار برایمان تعریف کردند..

گفتمش: من میخواهم آن تعریف را حس کنم!

گفت: به باران بسپار. یک شاخه گل یاس در دست بگیر،زیر پنجره خیره به آسمان منتظر

باران بنشین،باران که زد با آن یک شاخه قدم در کوچه بگذار.

 و حالا من مدت هاست شاخه گلی یاس به دست در زیر پنجره انتظار باران را میکشم..

نگران گلبرگ های یاسِ در دستانم،هستم.گلبرگ هایش از تشنگی خم و شکننده

شده.هر آن انتظار شکستنش را میکشم..

و حالا او از من میپرسد: کجای این آسمان کبود باران برایت مادر را تعریف کرد؟ در کدام

کوچه؟ زیر کدام پنجره؟

.

.

سال هاست منت سلامِ باران را میکشم..

کسی ابرها را فریاد کند؛دیگر جایز نیست این شعله کشیدن ها..

 

 

*علیرضا قزوه

 

پیشکشیست اگر جان را نوازش داد!

موافقین ۳ مخالفین ۰ ۹۳/۰۱/۱۰
نجوا ..

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">