جانم ز مهتاب رُخت پروانه ای شب تاب شد..

..میشود گاه غوغای بال زدن ها را در واژه به تصویر کشید

جانم ز مهتاب رُخت پروانه ای شب تاب شد..

..میشود گاه غوغای بال زدن ها را در واژه به تصویر کشید

جانم ز مهتاب رُخت پروانه ای شب تاب شد..

پر پرواز ندارم
اما دلی دارم و حسرت درناها،
و به هنگامی که مرغان مهاجر
در دریاچه ی مهتاب
پارو میکشند.
خوشا رها کردن و رفتن!
خوابی دیگر
به مردابی دیگر!
خوشا ماندابی دیگر
به ساحل دیگر
به دریایی دیگر!
خوشا پر کشیدن. خوشا رهایی.
خوشا اگر نه رها زیستن،مردن به رهایی!
آه. این پرنده
در این قفس تنگ
نمیخواند.

(احمد شاملو)




الهی!
بال های مرا سزاوار حرمان مکن.



آخرین نظرات
  • ۲۶ مهر ۹۳، ۲۰:۳۸ - محمد محمدیان رباطی
    موافقم

۲۵ مطلب با موضوع «از ما پرواز نوشت» ثبت شده است

 

هیچکس جای تو را در قلب کسی نمیگیرد، بخصوص اگر آن کس به حضور و وجود تو ایمان کامل داشته باشد! اما گاه میشود کسی را بعد از تو بسیار دوست داشت، کسی را که حضورش از حضور توست..نگاهش، صدایش، و وجودش بعد از تو سکینه ایست برای تلاطم ها و بی کسی های آشفته بازار دل..بابت بودن هایش..بابت هر لحظه ای که با او نفس میکشم و بابت قدم های دونفره که دلِ زمین را میلرزاند،شکر..

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مهر ۹۴ ، ۱۹:۳۶
نجوا ..

 

هوای این روزها به طور دائم بارانی همراه با غبار صبحگاهی، طوری که سپیده ی صبح قابل رویت نیست..

تا اطلاع ثانوی خبری از هوای بهاری و شگفتن شکوفه ها نیست.

 

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ اسفند ۹۳ ، ۱۸:۱۳
نجوا ..

 

یه جایی خوندم اگه یه بار تو سختی ها و مشکلات از چیزی ناله کنی همیشه خودت رو به ناله کردن عادت دادی!

اگه یه جایی با دید خوب مسائل رو بررسی نکنی همیشه به بد بینی عادت کردی!

اگه یه جایی از راه، شونه خالی کنی دیگه قادر نخواهی بود به راه ادامه بدی، چه برسه به حمل کردن بار خودت، حتی!

 

پی نوشت: جز شکر مرا چه حاجت..؟!

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ دی ۹۳ ، ۱۷:۵۸
نجوا ..

 

.

.

.

 یه دفه به خودم میام تازه متوجه میشم که باید خیلی زودتر از ون پیاده میشدم اما حواسم...

 - خیلی ممنون آقا بعد از چراغ پیاده میشم.

پیاده میشم تا بیشتر ازین مجبور نباشم تو این سرما تنهایی سنگ فرشای این خیابونِ تاریک رو سپری کنم..

هیچ حالی نیست و هیچ حسی برای هیچ کاری، فقط اونقدر الکی خستگی از روحم به جونم رسوخ کرده که میخوام زودتر برسم به اتاقم..

دکمه ی اِف اِفو فشار میدم، دَرو برام باز میکنن. طبقِ معمولِ روزایی که حال ندارم یه لبخندِ گشادِ مصنوعی روی لبام باز کردم و با صدای بلند یه سلام میدم و یه احوال پرسی کلی. در اتاقم رو باز میکنم چادرم رو میندازم رو صندلی که یه دفه با یه هدیه پستی رو برو میشم..! یه کم که ریز میشم اسم قشنگِ تو رو پاکت میبینم و خیره موندم.. و برای چند ثانیه تمام وجودم قفل میشه! نمیدونم چه کنم؟! واقعا ازین همه وجود سرشار  تو؛ تو اون چند ثانیه گیج شدم!! به کی میتونم بگم که چه کردی برای لحظه هایی که نیستی، برای لحظه هایی که حواست جمع بوده تا مبادا نبودت رو درک کنم..

برای لحظه هایی که قلبم تنهایی برای نبودن قدم هام کنار قدم های تو بارونی میشه.. برای لحظه هایی که همیشه دعاگو بودم تا شاید اگر من هم لایق بودم با هم به درکش برسیم اما تو باز هم مثل همیشه من رو جا گذاشتی.. این روزا  گِله ی این تنهایی ها رو فقط پیش همون آقایی میبرم که تو رو دعوت کرد و من باز هم باید زیر لب با دیدن تصاویر پیاده روی زائرین اربعین حسینی به قلب شکستم نوید بدم که شاید سالِ بعد! شاید سال ِ بعد شد که منم یه گوشه ای نشستم بر سر خوان نعمت این حضرت شهید و قتیل ..

راستشو بخوای این روزا که نیستی کنارم و نیستم کنارت، خودم رو عجیب برای خداجان لوس میکنم.. تا شاید یه وقت یادم بره که الان تو کجای سرزمین کربلا مثل مابقی زوار داری دلبری حضرت ثارالله علیه السلام رو میکنی و حضرت هم عجب دلی خریده از بنده های عاشقش..

 

پی نوشت: 

   قال الامام الصادق (علیه السلام) : من سره ان یکون على موائد النور یوم القیامة فلیکن من زوار الحسین بن على (علیهما السلام)امام صادق (ع) فرمود: هر کس دوست دارد روز قیامت، بر سر سفره‏هاى نور بنشیند باید از زائران امام حسین (علیه السلام) باشد.

وسائل الشیعه، ج 10، ص 330، بحار الانوار، ج 98، ص 72.

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آذر ۹۳ ، ۱۶:۳۷
نجوا ..

 

یه حال و هوای خوبی تو این دنیای بد وجود داره که همیشه نیست و همیشه هم سراغ آدم نمیاد! گاهی وقتا یه واسطه ی خوب برای اومدن این حال نیازه، یه واسطه ای از جنس خوبِ این حال خوب.. یه واسطه ای از عمق الفبای تمام حال های خوبِ عالم..

یه واسطه ای که قرار بود نباشه اما خدا برای بودن یک چیزهایی اول "بودِ" اون روخواست..

 

 خدایا خودت حافظ تمام خوبی های این واسطه ی خوب باش!

 

بی ربط نوشت: واقعا رشدِ دندون عقل نشانه ی عاقل شدن صاحبشه...؟! قطعا که نع!!

 

 

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ آذر ۹۳ ، ۱۸:۵۰
نجوا ..

 

بعضی از لحظه های زندگی در نهایت شیرینی سپری میشه!

حتی شیرین تر از یه نصفِ قاشق مربا خوری عسل!! تازه اونهم با رایحه ی گل

.

.

.

.

 

* سودای لب شکر دهانان 

  بس توبه صالحان که بشکست

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مهر ۹۳ ، ۱۹:۲۹
نجوا ..

 

صدا کردن تو یک شبِ جمعه آنهم در جوار آقایِ کبوترهای دل شکسته ی حرم ..

خدای دعای کمیل ِ من! این یک دفعه را با بیمه ی امام رضایم آمدم به نزد تو،اما نه ببخش!! مِن بعد باید بگم: " آمدیم ". آمدیم تا در اولین روز این زندگی مشترک بیمه ی امام رضا شویم و او واسطه شود برایِ نداری ما در نزد تو..

 

پی نوشت: خداجانم شکر بابتِ تمام لحظه هایی که یک روز دعا گویش بودم و حالا تو از سرِ لطف بهترین هایش را برایم رقم زدی.

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ مهر ۹۳ ، ۲۰:۳۴
نجوا ..

 

گاهی وقتا

 

"سکوت"

 

یعنی نهایت حرف..!

 

 

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ مهر ۹۳ ، ۲۱:۱۱
نجوا ..

تظاهر کردن برای یک انسان صادقانه ترین کار ممکن در نظر دیگران و سخت ترین عمل ممکن در نزد همان انسانِ متظاهر است. تظاهر به خوشحالی، به خوشبختی، به شاد بودن، و حتی در نوع بدِ اون بدبختی، بی کسی، تنهایی،،،صادقانه است در نظر دیگران! چون انسان های مقابل اون فرد رو کاملا با همون تظاهر و با همون ظاهر سازی شناخته اند و تعریفشون هم مطابق با همون شناخت هست و هرچه قدر هم که سعی کنن باز هم تنها عامل تعریف و قضاوت از یک فرد در نزد اون ها همان تظاهر خواهد بود. همان اعمال ظاهری که از یک انسان سر میزند و دلیل شناخت او میشود؛ حال اعمال خود خواسته و یا ناخواسته که معمولا ناخواسته هم نیست.و حتی بعدها هم خیلی های دیگه آدمی رو با همان ظاهر سازی های خواهند شناخت و این ظاهر سازی ها میشود خط ِ تعریفِ وجودِ یک انسان! یک انسان که در بین همگان نفس میشکد، زندگی میکند، میخورد، میخوابد، و حتی عاشق میشود.. یک انسان که برای زیستن های گاه اجباری فقط باید تظاهر کند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ شهریور ۹۳ ، ۲۳:۵۴
نجوا ..


 

گاهی وقتا فقط یک "یاد" و یا یک "خاطره" در عبور چند ثانیه ای از ذهن شلوغ ؛

ارمغان یه لبخند روی لب و یک خوشحالی ریز،

در انتهای قلب پر تلاطم وجودم است..

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ شهریور ۹۳ ، ۱۵:۰۶
نجوا ..