جانم ز مهتاب رُخت پروانه ای شب تاب شد..

..میشود گاه غوغای بال زدن ها را در واژه به تصویر کشید

جانم ز مهتاب رُخت پروانه ای شب تاب شد..

..میشود گاه غوغای بال زدن ها را در واژه به تصویر کشید

جانم ز مهتاب رُخت پروانه ای شب تاب شد..

پر پرواز ندارم
اما دلی دارم و حسرت درناها،
و به هنگامی که مرغان مهاجر
در دریاچه ی مهتاب
پارو میکشند.
خوشا رها کردن و رفتن!
خوابی دیگر
به مردابی دیگر!
خوشا ماندابی دیگر
به ساحل دیگر
به دریایی دیگر!
خوشا پر کشیدن. خوشا رهایی.
خوشا اگر نه رها زیستن،مردن به رهایی!
آه. این پرنده
در این قفس تنگ
نمیخواند.

(احمد شاملو)




الهی!
بال های مرا سزاوار حرمان مکن.



آخرین نظرات
  • ۲۶ مهر ۹۳، ۲۰:۳۸ - محمد محمدیان رباطی
    موافقم

..ای تو لنگرگاهِ تسکینِ دلم*

جمعه, ۲ خرداد ۱۳۹۳، ۰۳:۰۳ ب.ظ

 

فک کن از هفت و نیم صبح بیرون باشی و ساعت یک و نیم بعد از ظهر با کلی خستگی و گرما بجای تاکسی تا خونه اتوبوس رو انتخاب کنی و خود خواسته مسیر ده دقیقه ای رو به پنجاه دقیقه تبدیل کنی! بعدش به محض نشستن رو صندلی کتابت رو بگیری تو دستت و شروع کنی به خوندن ادامه ی صفحه ای که باید.

یک دفعه از جایی که نمیدونی، یه بچه "کفش دوزک" بیاد بشینه وسط نوشته های کتاب و تا میتونه خودش رو به تای وسط کتاب نزدیک کنه! طوری که اگه یه وقت کتابت رو ببندی،اون تن ِ نحیف و تازه جون گرفتش وسط کتاب له بشه بعدش اونقدر هول بشی که برای نجات دادن  این فسقل مخلوق خدا یه فوت کنی که خودش پربکشه و بره..!

 

دلِ آدم یه وقتایی اونقدر کوچیک میشه که حد نداره! با خودش میگه:

خدایا! نکنه تو هم یه وقت من رو مثل این فسقل مخلوقت فوت کنی؟! من هنوز پرکشیدن یاد نگرفتم،یکوقت له نشم؟!!

 

*قیصر امین پور

 

 

 

موافقین ۳ مخالفین ۰ ۹۳/۰۳/۰۲
نجوا ..

نظرات  (۵)


آخی چه قشنگ بود آبجی 

آفرین به این انتخاب زیبات 

خیلی خوشم اومد.
بال هایت را به خدا بسپار
سلام
زیبا بود انتخابتون
اول فکر کردم نوشته ی خودتونه
ملموس بود و زیبا :)

*********

آه هر چند غل جامعه بر پیکر داشت
بر تنش باغ گل لاله و نیلوفر داشت

مثل گودال دچار کمی جا شده بود
فرقش این بود فقط سایه ی بالا سر داشت

زحمت چکمه ی سنگین کسی را نکشید
یعنی پامال نشد تا نفس آخر داشت

لطف زنجیر همین بود که عریان نشود
هرچه هم بود ولی پیرهنی در بر داشت

دختری داشت ولی روسری اش دست نخورد
دختری داشت ولی دختر او معجر داشت

یک نفر کشته شد و هفت کفن آوردند
پاره هم میشد اگر، یک کفن دیگر داشت

السلام ای بدن بی کفن کربلا
سوره ی یوسف بی پیرهن کربلا

***علی اکبر لطیفیان***

تسلیت ایام
پاسخ:
سلام

زیبا ک ..

نوشته ی خودم بود!

فقط عنوان مطلب از مرحوم قیصر امین پور بود.
سلام
نویسنده ی خوبی هستید :) تبریک
**************
امروز قلب عالم و آدم حرای توست
این کوه نور شاهد حرف خدای توست

مکه دگر برای بزرگیت کوچک است
فریاد کن رسول که دنیا برای توست

اقرأ باسم ربّک یا ایها الرسول
قران بخوان امین که همین آشنای توست

لات و هبل برای تو تعظیم کرده اند
وقتی که قلب سنگی عُزی فدای توست

خورشید و ماه بین دو دست تو دل خوشند
یعنی تمام تکیه عالم عصای توست

بعد از هزار سال دگر می شناسمت
وقتی که جای جای دلم رد پای توست

فریادتان تمام زمین را گرفته است
امروز هر چه می شنوم از صدای توست

محمد حسین حسینی


خجسته باد سالروز نگاه رحمت الهی بر ساکنین زمین / عید بزرگ مبعث
پاسخ:
سلام

عید شما هم مبارک!!
۰۶ خرداد ۹۳ ، ۰۳:۴۶ وخدایی که دراین نزدیکیست ..!
سلام
عیدتون مبارک
ان شالله عیدی بگیرید
التماس دعا
:)

اللهم صلی علی محمد و آل محمد
پاسخ:
علیکم سلام

 و بر شما هم

باهم ان شاءالله

:)
رب صلی علی محمد و آل محمد

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">